نتایج جستجو برای عبارت :

شعر بسیار خنده دار رزم رستم با جومونگ

به رستم چنین گفت اون جومونگ!ندارم ز امثال تو هیچ باککه گر گنده ای من ز تو برترماگر تو یلی من ز تو یلترم
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
منم مرد مردان ایران زمینز مادر نزادست چون من چنینتو ای جوجه با این قد و هیکلتبرو تا نخورده است گرز بر سرت
جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
تو را هیچ کس بین ایرانیاننمی داندت چیست نام و نشانولی نام جومونگ و سوسانو راهمه میشناسند در هر مکانتو جز گنده بودن به چی دلخوشیبیا عکس من را به پوستر ببینببی
داستان اکوان دیو
چوپانی نزد کیخسرو و رستم آمد و گفت که گوری زرین داخل گله شده. شاه رستم را به نبرد با این گور شگفت فرستاد. رستم خواست گور را بگیرد که گور ناپدید شد. پس فهمید که آن گور نیست و چاره به جای زور، تدبیر است. روزها گذاشت و رستم مشغول استراحت شد و در یکی از این روزها که خواب او را در ربود، اکوان دیو خود را به شکل بادی در آورد و قسمتی از زمین را که رستم بر آن خفته بود بریده و به آسمان برد. وقتی رستم بیدار شد دیو به او گفت که حال به سمت کوه بین
* والا قبلنا که وارد ماه مبارک می‌شدیم، مثل باتلاق توش گیر میکردیم. هی دست و پا میزدیم و تلاش میکردیم و وقتی دیگه حس میکردیم اکسیژنی در کار نیست و کامل فرو رفتیم، هلال ماه رویت شده و جانی تازه در ما دمیده میشد. 
اما الان اوضاع فرق کرده. 
این هفت روز چنان مثل برق و باد گذشت که همه اش میشینم به فکر کردن و حساب کردن که این دقیقه های من به کجا پرواز کردن.
 
 ** قصه های جزیره، فرار از زندان، جومونگ، لیسانسه ها، مختار، دیوار به دیوار، یوسف پیامبر.
اینا
کتاب هفت خوان رستم یکی از جذاب ترین داستان های شاهنامه است.
کیکاووس در اقدامی جسورانه با لشکری به سمت مازندران عازم شد تا دیو سپید را از میان بردارد امّا او از دیو سپید شکست خورد. دیو سپید چشم آن‌ها را نابینا کرد و آن‌ها را در سیاه‌چاله‌ای تاریک و وحشتناک زندانی نمود کیکاووس مخفیانه قاصدی نزد زال فرستاد و از او خواست تا رستم را به کمک آن‌ها بفرستد. زال ماجرا را با رستم در میان گذاشت. رستم چنین جواب داد: ای پدر، من به کمک آن‌ها می‌روم امیدو
خنده در بهبود روابط انسان بسیار موثر است.
 
خنده در طولانی نمودن عمر نقش موثر دارد.
 
خنده فشار خون را تعدیل می‌کند.
 
خنده سن افراد را کمتر نشان می‌دهد.
 
خنده زبان مشترک همه جهانیان است.
 
خنده هیچ هزینه‌ای ندارد.
 
خنده پیامی زیبا دارد و آن این است: به سوی من بیایید.
 
خنده ، خنده می‌آورد و مسری است.
 
خنده در هیچ حیوانی دیده نمی‌شود و مختص آدمی است.
منبع: beytoote.com
هفت خان رستم (خان سوم : کشتن اژدها)کادویی مناسب برای کسانی که برای خارج کشور یادگاری با اصالت ایرانی در نظر دارند یا افرادی که به نماد های تاریخی علاقه مند هستندمشخصات : _سایز :۵۰در۵۰ _ضدخش _دارای مهره چوبی و یک جفت تاس_دارای کاور مخصوص
نام سریال: افسانه جومونگ – Jumong ژانر: عاشقانه، رزمی، تاریخی سازندگان: Lee Joo-hwan ستارگان: Il-guk Song, Hye-jin Han, Seung-su Kim سالهای پخش: 2006–2007 امتیاز: 7.9 از 10 مدت زمان: 60 دقیقه زبان: دوبله فارسی + زبان اصلی خلاصه داستان: جومونگ وقتی متوجه میشه که برادران ناتنیش قصد کشتن و از صحنه خارج کردن اون رو دارند تلاش می کنه که انتظارات و پدر و مادرش (شاه و ملکه دوم) رو برآورده کنه و شروع به ساختن خودش می کنه تا جایی که مهارت هاش در هنرهای رزمی و استراتژی های ذهنیش در بالاتر
امیرعلی داره قصه ی رستم و سهرابو برا کار کلاسیش ضبط میکنه
ویسشو گوش دادم 
پشم ریزون رفتم پیش بابا که بابا شما برا امیرعلی داستان تهمینه رو تعریف کردی؟؟
میگه نمیدونم...احتمالا دیگه!
میگم گوش دادید چی میگه؟
میگه نه... چی میگه؟
میفرماد که رستم ک رفته توران عاشق تهمینه شده روش نمیشده بگه!!!_رستم خجالتی_تو دلش مخفی میکنه این عشقو...
اون طرق پادشاه میگه حالا ک این پهلوان اینجاس چه خوبه اگه دخترمو بهش بدمبا وزیرش مشورت میکنه 
وزیرش پیشنهاد میده ک رستم
خلاصه ای از هفت خوان رستم (هفت خان رستم) به زبان ساده
هفت‌خوان در شاهنامهٔ فردوسی هفت مرحلهٔ دشواری بودند که رستم و اسفندیار طی کردند.کیکاووس در دژی در مازندران اسیر است. رستم به نجاتش می‌رود و در راه از هفت بلا جان سالم به در می‌برد.

ادامه مطلب
محصول:کره جنوبی
زبان:کره ای
زمان:-

سال انتشار:2006
کیفیت:720


سبک:زندگینامه . درام
بازیگر:Il-guk Song . Hye-jin Han . Seung-su Kim . Kwang-ryul Jun
داستان :یک داستان حماسی بر اساس افسانه جومونگ تااوانگ، بنیان گذار امپراطوری گوگوریو 37 سال قبل از میلاد مسیح. (یکی از 3 امپراطوری کشور کره)


ادامه مطلب
 
خیالتان راحت باشد! قرار نیست درباره فضایل سریال جومونگ صحبت و پخش چند باره آن را توجیه کنیم. می‌خواهیم با هم مروری بر یک تاریخ نه چندان شناخته شده، داشته باشیم؛ تاریخ شبه جزیره کره و البته، داستانی پر فراز و نشیب شخصیتی تاریخی که همه ما، کم و بیش او را با نام « فرمانده جومونگ » می‌شناسیم.
واقعیت آن است که جومونگ و گوگوریو، بخشی از تاریخ باستان شبه جزیره کره را به خود اختصاص داده‌اند، اما آگاهی ما در این باره، آن‌قدر محدود است که نمی‌توان
چه حس قشنگیه بعد چندین ماه بشینی یه سریال توپ از بازیگر مورد علاقه ببینی و حسابی حالتو خوب کنه ^_^
خب قبل از هر چیز بگم این پست نه گذارش فیلم و سریال ونه نقد بررسی فقط قرار بیام حس و حالم در مورد سریال جدیدی که دیدم بیان کنم همین ^_^ 
امیدوارم شما از تجربه های خوب تون بهم بگید !
مدت ها بود سریال تاریخی که واقعا بهم بچسبه ندیده بودم .....هر کدام از سریال هایی تاریخی که اخیرا دیدم چند قسمت میدیدم و خیلی زود دراپ میکردم. ولی خب ظاهرا این بار از این خبرا ن
چه حس قشنگیه بعد چندین ماه بشینی یه سریال توپ از بازیگر مورد علاقه ببینی و حسابی حالتو خوب کنه ^_^
خب قبل از هر چیز بگم این پست نه گذارش فیلم و سریال ونه نقد بررسی فقط قرار بیام حس و حالم در مورد سریال جدیدی که دیدم بیان کنم همین ^_^ 
امیدوارم شما از تجربه های خوب تون بهم بگید !
مدت ها بود سریال تاریخی که واقعا بهم بچسبه ندیده بودم .....هر کدام از سریال هایی تاریخی که اخیرا دیدم چند قسمت میدیدم و خیلی زود دراپ میکردم. ولی خب ظاهرا این بار از این خبرا ن
چه حس قشنگیه بعد چندین ماه بشینی یه سریال توپ از بازیگر مورد علاقه ببینی و حسابی حالتو خوب کنه ^_^
خب قبل از هر چیز بگم این پست نه گذارش فیلم و سریال ونه نقد بررسی فقط قرار بیام حس و حالم در مورد سریال جدیدی که دیدم بیان کنم همین ^_^ 
امیدوارم شما از تجربه های خوب تون بهم بگید !
مدت ها بود سریال تاریخی که واقعا بهم بچسبه ندیده بودم .....هر کدام از سریال هایی تاریخی که اخیرا دیدم چند قسمت میدیدم و خیلی زود دراپ میکردم. ولی خب ظاهرا این بار از این خبرا ن
نامه ای به امام رضا علیه السّلام
رستم اموراتش را با دامداری می‌گذراند و تا زمانیکه زنش نازبانو مریض نشده بود، زندگی آرامی داشت. اما بعد از بیماری نازبانو گویی رستم دست راستش را ازدست‌داده و بی‌کس و تنها شده است.
نوشته رسولی عمارلویی
ادامه مطلب
"شیرین"
ملقب "ام رستم" دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و
همسر فخرالدوله دیلمی(387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او
اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ،
ری ، همدان و اصفهان حکم می راند به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است .


سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود : باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی .ام
رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور ش
معرفی کتاب به مناسبت بازگشت امام خمینی (ره) به ایران
کتاب: خنده زار
نویسنده: محمد محمودی نورآبادی
خانواده رستم توی دردسر افتاده بودند و اهل آبادی هر یک ساز خودش را می زد. یک راه حل این بود که باید گاو یا شتری را سر ببرند، تا دفع بلا شود. شتر نداشتند؛ ماده گاوی بود که گوساله شیرخواری داشت. نمی شد آن بچه پیسه و قشنگ سه ماهه را بی مادر کرد. یک جفت هم ورزا داشتند که بدون آن یکی نمی شد گاوآهن به گردن دیگری بست و زمین ها را شخم زد؛ پس هر کس نظری می داد و ن
خشکسالی و قحطی باعث مرگ سربازان شده بود و به همین خاطر گرشاسپ پادشاه ایران جنگ را پایان داد و زال سردار متفکر ایرانی نیز در زابل اقامت کرد. بعد از مرگ گرشاسب، افراسیاب دوباره به فکر افتاد به ایران حمله کند. زال به پسرش رستم گفت: جنگی در پیش است می‌دانم که تو هنوز جوانی و می‌خواهی جوانی کنی اما چه باید کرد که دشمن درراه است. آیا حاضری بروی؟
 
رستم اعلام آمادگی کرد و اسبی خواست که بتواند او و گرزش را که از سام به ارث برده حمل کند. زال هرچه گله اسب
رستم دستان، پهلوان ملّی ایران و شخصیّت اصلی داستانهای حماسی شاهنامه فردوسی است. درباره وجه تاریخی او تاکنون گمانه زنی های متعدّدی شده است. پیشینیان ما که تفکیکی بین تاریخ روایی با تاریخ واقعی قائل نبودند، به آسانی با این مسئله کنار آمده و فی المثل قبر منسوب به رستم و طویله منسوب به رخش تا قرنها پس از اسلام هم در سیستان شناخته شده بود؛ امّا در دوره معاصر، قضیه پیچیده تر شده است: عدّه ای از محقّقان وی را همان "رستم فرّخزاد" سردار یزدگرد سوّم سا
خب تا اونجا پیش رفتیم که ایرانیان که برای انتقام خون سیاوش با تورانیان می جنگیدند، شکست خوردند ولی کیخسرو رستم رو برای یاری فرستاد و رستم یکی از بزرگان سپاه توران رو کشت و بخت برگشت. حالا بقیه داستان رو گوش کنید:
رستم یکی دیگر از سران سپاه توران را با وجودی که از وی امان می خواهد، می کشد. سرانجام هومان به پیش می رود تا ببیند این جنگجو کیست! اما می دانید که رستم اهل گفتن رسم و نشان نیست! * پس از گفت و گویی، رستم که نرمی گفتار هومان را می بیند به او
1. گفتم معلم جدید اوردن؟ خیلی باحال می خنده :)) ری ری minute رو گفت مینیت و کم مونده بود برم برا خانومه چایی نبات بیارم خنده ش بند بیاد :| بعد اصن به همه چی می خندید. بعد من از خنده های اون خنده م گرفته بود، اون میگفت چرا میخندی؟ گفتم از خنده شما خنده م میگیره. 
اونم گفت منم از خنده تو خنده م میگیره. 
منم گفتم منم از اینکه شما از خنده من خندتون میگیره خندم میگیره.
اونم گفت منم از اینکه تو بخاطر اینکه از خنده من که بخاطر خنده توعه خنده ت گرفته، خندم گرفته.
یادتونه قبلا از ماجراهای شاهنامه گفته بودم؟
امروز پیشنهاد می‌کنم ماجرای آشنایی رستم با اسب معروف خود را بخوانید:
خشکسالی و قحطی باعث مرگ سربازان شده بود و به همین خاطر گرشاسپ پادشاه ایران جنگ را پایان داد و زال سردار متفکر ایرانی نیز در زابل اقامت کرد. بعد از مرگ گرشاسب، افراسیاب دوباره به فکر افتاد به ایران حمله کند. زال به پسرش رستم گفت: جنگی در پیش است می‌دانم که تو هنوز جوانی و می‌خواهی جوانی کنی اما چه باید کرد که دشمن درراه است. آیا ح
همه افراد جامعه اعم از زن و مرد تلاش می‌کنند که چهره زیبایی داشته
باشند. یکی از مشکلاتی که در این بین، این زیبایی را تهدید می‌کند خط خنده
است. می‌توان گفت که بیشتر بانوان و آقایان خط خنده را بر روی چهره خود
دارند و با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند. البته ناگفته نماند که اگر
دچار این مشکل هستید خوشبختید…! چون شما یک انسان خوشحال و خنده‌رو هستید.
ادامه مطلب
یادتونه قبلا از ماجراهای شاهنامه گفته بودم؟
امروز پیشنهاد می‌کنم ماجرای آشنایی رستم با اسب معروف خود که به رخش معروف است را بخوانید:
 
 
خشکسالی و قحطی باعث مرگ سربازان شده بود و به همین خاطر گرشاسپ پادشاه ایران جنگ را پایان داد و زال سردار متفکر ایرانی نیز در زابل اقامت کرد. بعد از مرگ گرشاسب، افراسیاب دوباره به فکر افتاد به ایران حمله کند. زال به پسرش رستم گفت: جنگی در پیش است می‌دانم که تو هنوز جوانی و می‌خواهی جوانی کنی اما چه باید کرد ک
باز برای آسمون                  از راه رسید یه مهمون
یه ابر چاق سیاه                 با خنده های قاه قاه
ابر ِسیاه شیطون                دوید توی آسمون
نشست کنار خورشید          دامنشو روش کشید
آسمونو سیاه کرد               خنده ای قاه قاه کرد
خورشید به ابر نیگا کرد        پرنده رو صدا کرد
پرنده زود پر کشید              رفت تا به ابرک رسید
پاهاشو قلقلک کرد             به خنده هاش کمک کرد
ابر سیاه هی خندید            اشک چشاشو ندید
خ
جوک های خنده دار جدید
 
یه روز سه تا بنده خدا نشسته بودن جایی، یکیشون یه عدد میگفت بعد همه شون هرهر میخندیدن و ریسه می رفتن.یه نفر می رسه میگه آقا قضیه ی این عددا چیه؟میگن ما حال نداریم جوکها رو کامل تعریف کنیم واسه ی هر جوک یه عدد گذاشتیم. وقتی یکیمون اون عدد رو میگه ما یاد اون شماره جوک میفتیم و میخندیمبهش میگن حالا تو یه عدد بگو. یارو میگه 37یهو هرسه تا میزنن زیر خنده از شدت خنده اشکشون در میاد میگن ای ول دمت گرم این یکیو تاحالا نشنیده بودیم
❆ #خنده:
 
 
ارزش خنده ام راکسی نفهمیدبه اجبار عکاس استاگر می‌خندم سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
خانمِ شیرزادِ عزیز،این فقط تو نبودی که همیشه همه چیز را با هم اشتباه میگرفتی و بعد هِرهِر میزدی زیر خنده!خیلی از ماها هم تقریباً شبیه تو هستیم و همیشه در زندگیمان چیزهای ساده ای مثلِ:هدف و آرزو ! گَند زدن و تجربه کردن ! عشق و اختلالات هورمونی ! اُمیدواری و فریب دادن به خودمان ! انعطاف پذیری و سُست عنصری را با هم اشتباه میگیریم و بعداً هِرهِر میزنیم زیر خنده !خنده های تلخ...خنده هایی که تلخی اش را فقط خودمان میفهمیم و بَس!
مراقب خنده هات باش ، ممکنه بعضی وقتا با خنده ای که می کنی مُهر تاییدی بزنی بر رفتار اشتباه دیگری ، رفتار اشتباهی که با خنده ی تو بیشتر تکرار بشه و به هر نحوی دل کسی برنجه ، قُبحی شکسته بشه و گناهی صورت بگیره !
روز حسابرسیِ اعمال که می شه یهو می بینی توی پرونده اعمالت ، مواردی هست که هیچ جوره نمی تونی درکش کنی ، همش می گی خدایا من که این کارا رو نکردم و بعد هم جواب می شنوی که درسته که این کار رو نکردی ولی خنده ی تو ، لایک تو ، انتشار مجدد تو باعث شد ک
چند روز پیش برای اولین بار به فکر فرو رفتم که آخرین باری که خندیدم کی بوده... البته لبخند که زدم... اما خنده را یادم نمی آمد... همین الان دراز کشیده بودم و داشتم توییتر فارسی میخاندم و ناگهان خندیدم... چنان خندم گرفت که سرمو کردم تو بالش... بعد در حین خنده پوست لبمو روی دندونام حس کردم... عضله های گونه م رو روی بالش حس کردم... بعد صربان قلبم و حس کردم... بعد نفس هامو... و همچنان داشتم میخندیدم. .. خنده ی خودمو بعد از مدت ها احساس کردم... بغضم گرفت... منقبض شدم.
اگر بدنبال یک مرکز معتبر برای تزریق ژل خط خنده هستید پیشنهاد می کنم سری به مرکز تزریق ژل آوا بیوتی بزنید.
ما به عنوان بهترین مرکز تزریق ژل خط خنده در تهران با بهترین مواد و کادر پزشکی اماده ارائه خدمات به شما عزیزان هستیم.
همچنین هزینه تزریق ژل خط خنده در مرکز زیبایی آوا بیوتی بسیار پایین تر از سایر مراکز می باشد.
برای کسب اطلاع درباره تاثیر تزریق ژل خط خنده و مراقبت های بعد از تزریق ژل خط خنده با ما تماس بگیرید. 88502120 - 021
سال انتشار »2006

ژانر »
درام
زندگینامه

محصول »کره جنوبی

زبان »کره ای

زمان »-
امتیاز »7.9 از ۱۰
کارگردان »



نویسنده »



بازیگران »

Il-guk Song
Hye-jin Han
Seung-su Kim
Kwang-ryul Jun



یک داستان حماسی بر اساس افسانه جومونگ تااوانگ، بنیان گذار
امپراطوری گوگوریو 37 سال قبل از میلاد مسیح. (یکی از 3 امپراطوری کشور
کره)




http://bia2movies.live/title/tt0978061/the-book-of-the-t
خانمِ شیرزادِ عزیز،این فقط تو نبودی که همیشه همه چیز را با هم اشتباه میگرفتی و بعد هِرهِر میزدی زیر خنده!خیلی از ماها هم تقریباً شبیه تو هستیم و همیشه در زندگیمان چیزهای ساده ای مثلِ:هدف و آرزو ! گَند زدن و تجربه کردن ! عشق و اختلالات هورمونی ! اُمیدواری و فریب دادن به خودمان ! انعطاف پذیری و سُست عنصری را با هم اشتباه میگیریم و بعداً هِرهِر میزنیم زیر خنده !خنده های تلخ...خنده هایی که تلخی اش را فقط خودمان میفهمیم و بَس!
 
 
یه متن قشنگ از دوست
قله الیمستان
بومیان و گردشگران، بهتر از این قله را برای کوه نوردی نخواهند یافت. قله ای با پوشش بی نظیر گیاهان سبز در میان ابر و مه با آب و هوای بسیار دلنشین و ارتفاع ۲۵۰۰ متری اش دارای یکی از پر طرفدار ترین های مازندران است.نگران نباشید، حتی اگر اهل کوه نوردی نیستید این یک تجربه ی جدیدی برای شما خواهد بود تا لذت آن از خستگی اش پیشی بگیرد. از بهار تا زمستان مناسب برای کوه نوردی در این قله زیبا است.
 
نقش پای رستم
یک افسانه وجود دارد که از بومیان ن
داییم اومده بود خونه مون. شیر کاکائو خریده بود و بستنی لیتری. حدس می زنم سه شنبه بود آخه داشت جومونگ و مرگ تدریجی یک رویا رو نشون می داد. فلشش رو بهم داد. نشستم پشت کامپیوتر و فلش رو باز کردم به اندازه ی دو هفته مون توش فیلم بود و موسیقی. رسیدم به howl's moving castle. نگاهش کردم. تموم که شد خشکم زده بود. با تمام وجودم دوستش داشتم.
- With all these flowers in this valley you can easily open up a flower shop.
-  so you're going away...
وقتی که تو آمدی دوبارهاز هر طرفی سپیده سر زددر باغ، شکوفه شد شکوفاپروانه به سوی غنچه پر زد
در خانه و کوچه و خیابانگل های قشنگ خنده روییداز شادی دیدن تو آن روزهم غنچه و هم جوانه خندید
گیسوی قشنگ سبزه آن روزبا دست نسیم شانه می شدباغ دل ما ز دیدن توسر سبز و پر از ترانه می شد
********** شعر کودکانه دهه فجر **********
از آسمون دوبارهبارون گل می بارهتو این هوای برفیتولد بهاره
بادکنکای رنگینقل و گل و شیرینیشروع جشن فجرهلاله ها رو می بینی
********** شعر کودکانه دهه
شاهنامه فردوسی و معرفی تهمینه (همسر رستم):
چنین داد پاسخ که:تهمینه ام؛
تو گفتی که از غم به دو نیمه ام.
یکی دُختِ شاهِ سمنگان منم؛
پزشکِ هِزبَر و پلنگان منم.
به گیتی،ز شاهان، مرا جفت نیست؛
چو من، زیرِ چرخِ بلند، اندکی است.
کس از پرده بیرون ندیده مرا؛
 نه هرگز کس آوا شنیده مرا.
تلنگر:
تهمینه می‌گوید هرگز هیچ نامحرمی مرا از پرده بیرون ندیده و حتی کسی صدای مرا نیز نشنیده است.
منبع:شاهنامه/بر اساس نسخه چاپ مسکو-در فهرست: آمدن تهمینه دختر شاه سمنگان ب
عکس های خنده دار جدید بزرگسالان 1398
عکس های خنده دار
عکس های خنده دار جدید
جدیدترین عکس های خنده دار روز
عکس های خنده دار و با مزه
زمین بازی کودکان
عکس خنده دار بزرگسالان
عکس های خنده دار
عکس های خنده دار جدید بزرگسالان 1398
ادامه مطلب ...برچسبrobeka robeka.ir جدیدترین عکس های خنده دار جدیدترین عکس های خنده دار روز روبکا زمین بازی کودکان سایت روبکا عکس خنده دار بزرگسالان عکس خنده دار پدر و فرزندی عکس های خنده دار عکس های خنده دار از بچه ها عکس های خنده
به عنوان یک درس مهم؛ همیشه در پروسه‌ی طراحی و اجرای نقشه‌ی تلافی‌کردن، خونسرد و با خنده‌ی محو و پاسخ‌های خنده‌دار موضوع‌ رو پیش ببرید.
و مهم‌تر از همه حواس‌تون باشه نقطه‌ضعف‌هاتون تو آرشیو حافظه‌ی کسی وارد نشه. ؛؛) 
چه حسی داری بعد از چند ماه چت کردن تو اینستا بفهمی طرف پسر بود نه دختر
اخه چرا دوره زمان برعکس شده ؟! دخترا عکس پسرا میزارن روی پرفایل پسرا عکس دختر ؟! 
حالا اینا کار ندارم قصد توهین به پسرا ندارم ولی آیا میشه پسر سریال کره ای ببین ؟ ( بله پدر من عاشق دونگ یی و جومونگ ) اینم به درک مگه میشه پسر عاشق دختر کره ای بشه ؟( جز جناب بی نام )  و از همه مهم تر  مگه میشه پسر  ادمین فن دختر به نام مین یانگ بشه؟! 
اخه چرا ؟!
قیافه فعلی من 
جدیدا به جایی که از طرف
شب شده است و من مانند شبهای گذشته دلخوش به دیدن فیلمی که بیش از صدبار دیده ام و امیدوار به فردایی که قرار است همچون چند ماه گذشته تلاش برای زندگی را در آن آغاز کنم.
وقت و بی وقت در هر زمان از روز که به خوابی اجباری برای فرار از واقعیت تلخ لحظه ها میروم رویایی میبینم که سراسر رازها و نمادهایی از زندگی هست که من آن ها را درک نمیکنم و بیشتر مشوش میشوم مانند مسافری خارچی که راهنمای کشور سفر کرده به آن به جای هدایت بیشتر او را سر درگم تر میکند.
بعضی رو
شب شده است و من مانند شبهای گذشته دلخوش به دیدن فیلمی که بیش از صدبار دیده ام و امیدوار به فردایی که قرار است همچون چند ماه گذشته تلاش برای زندگی را در آن آغاز کنم.
وقت و بی وقت در هر زمان از روز که به خوابی اجباری برای فرار از واقعیت تلخ لحظه ها میروم روبایی میبینم که سراسر رازها و نمادهایی از زندگی هست که من آن ها را درک نمیکنم و بیشتر مشوش میشوم مانند مسافری خارچی که راهنمای کشور سفر کرده به آن به جای هدایت بیشتر او را سر درگم میکند.
بعضی رویا
شهرو
/šahru/
حکومت کننده، سلطنت کننده؛ 2- (اعلام) 1) شهرو [اساطیر] از زمان ایران باستان است که نمایه ای از زنِ دانا، اندیشمند و توانا را به تماشا می گذارد. نویسنده ی داستان حماسی برزونامه در چهره ای که از این زن رسم کرده است نمادی از دانایی، شهامت و چاره سازی را آرایه می کند. او پس از آن که در می یابد شاه توران افراسیاب پسر او برزو را فریب داده و او را آماده ی کشتن رستم ساخته است او را از انجام این کار مانع می شود و در آن هنگام هم که رستم و برزو با یکدیگ
به نام خالق بی‌همتا
صدای خنده‌هاش فضای تنهایی‌هاش رو پر کرده بود
انگاری می‌خندید تا هیولای تنهایی و خستگی‌هاش
جرئت حمله به قلبش رو پیدا نکنه و تو همون پستوی
انتهایی چشماش دوران اسارتش رو بگذرونه.
از خنده‌هاش یه نقاب رنگی ساخته بود تا یادش نره
تنها سلاحی که براش مونده تا با اون هیولاها بجگنه
همین خنده‌های بی‌صدای جسم و روحیه که دلش
تاب باختنشون رو نداره.
آخه اگه یه روزی همین رو هم از دست می‌داد باید
مثل یه کویر، همیشه تشنه دیدن حتی یه سر
شعر گفتن یا نگفتن مسأله این است؟
و این که شرط شعر خوب گفتن چیست؟
و این که چقدر باید گفت و چگونه؟
گفتن ها چند نوعند و نگفتن ها چند نوع؟
از آنها که لطیف میگویند و راستی شاعرند زیاد گفتم. آنها به نظر شما در مجموع چه خاصیتی داشتند؟
کمی هم از آنهایی بگویم که لطافت احساس نه به آرامش و تغزل بلکه به جنبش و شور  وامیداردشان: 
رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا
رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفت
چند نوشته آخر این دفتر پاره را خواندم و خنده‌ام گرفت. اصرارم بر تکرار گذشتن و میگذرد و زمان و این‌ها خنده دار است.
بگذارید به پای اینکه آخرین‌ها سوزناکند. گویی تکه‌ای از گوشت گوشه ناخنت را می‌کنند و می‌برند و تو می‌سوزی.
روز‌های آخر این دانشگاه!
همونطور که میدونید قلقلک یه فرآیند زجرآوره اما در عین حال خنده رو با خودش به همراه داره! اما چرا قلقلک باعث خنده ما میشه؟ چرا نمیتونیم خودمون رو قلقلک بدیم؟ یا چرا بعضیا اصلا قلقلکی نیستند؟ توی این مطلب میخوام همه چی رو درباره قلقلک براتون توضیح بدم. راستی، بعد از خوندن مطلب حس تون نسبت به قلقلک رو توی نظرات بنویسید! 
ادامه مطلب
به ادامه مطلب بروید ...
 
عکسهای خنده دار و جالب شکلک های بامزه روی میوه ها را در این بخش از سایت ایران ناز مشاهده می کنید.
 
هنرنمایی روی میوه ها در بعضی اوقات بسیار جالب و خنده دار می شود به طوری که می توان از عکس آن ها به عنوان تصاویر خنده دار استفاده کرد و دل تعدادی از افراد را شاد کرد. در ادامه عکس های خنده دار از هنرنمایی بامزه روی میوه ها را ایران ناز گردآوری کرده است.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
بوی محرم می آید و فضا پاییزی میشود فضا غرق در سکوت میشود...
چه سکوت شگفت انگیزی انگار همه مرد میخواهند گریه کنند در این موقع خنده ها تمام میشود و بغض جای همه ی آن خنده ها را میگیرد
و این موقع محرم است..
خب دوست های عزیز دیگه محرم داره نزدیک میشه و من دیگه به خودم اجازه نمیدم تا آخر محرم پست خنده دار بذارم ولی پست های دیگه ای میذارم که براتون جالب باشه و لطفا همچنان به وبلاگ من سر بزنید
ممنونم 
یاحسین
نظر لطفا یادتون نره
یادش بخیر 
یه روز مهدی یه کارتون برای فاطمه خانوم پخش میکرد، دخترش می خندید و مهدی هم می‌خندید ولی دیرتر از فاطمه ...
گفتم چرا دیر میخندی ؟! گفت خدا وکیلی این کارتونه خنده نداره و از خنده بچم میخندم ...
فاطمه جان ...
بابا اون بالاست ...
بازم داره بهت لبخند میزنه ...
صلی الله علیک یا رقیه بنت الحسین ...
روی خاک ها نشسته بودیم.داشتیم خاک بازی می‌کردیم.من کامیون پلاستیکی قرمز رنگم را آورده بودم.او هم بیلچه ی کوچک اسباب بازیش را.خاک ها را با بیلچه اش جع می‌کرد،می‌ریخت پشت کامیون.من هم کامیون را حرکت می‌دادم و به چند متر آن طرف تر می‌بردم.خاک ها را خالی می‌کردم و بر می‌گشتم.با همین بازی ساده و حتی احمقانه،یکی دو ساعتی مشغول می‌شدیم.چقدر می‌خندیدیم.با بی مزه ترین اتفاق ها.مثل وقتی  که چرخ جلوی سمت راست کامیونم که لق لق می‌زد از جایش در می‌آ
یارو ازم پرسید کارت چیه گفتم تو کار فرش و تلوزیونم گفت یعنی چی....گفتم رو فرش میخوابم تلویزیون نگاه میکنم
 
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ جوکهای خنده دار لاین و وایبر ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
 
دیشب شام سوپ داشتیمبه مامانم میگم تو کشورای خارجی سوپ پیش غذاس نه شامبرگشته میگه بابات خارجیه یا اون عمه فلان فلان شدتیعنی اصلاً لزومی نداشت پای عمه مو بکشه وسطانیتش فقط این بود که یه فحشی بهش بده
ادامه مطلب
معنی اسم شهروشهرو اسم دخترانه است، معنی شهرو: حکومت کننده، سلطنت کننده؛ 2- (اعلام) 1) شهرو [اساطیر] از زمان ایران باستان است که نمایه  ای از زنِ دانا، اندیشمند و توانا را به تماشا می  گذارد. نویسنده  ی داستان حماسی برزونامه در چهره  ای که از این زن رسم کرده است نمادی از دانایی، شهامت و چاره سازی را آرایه می  کند. او پس از آن که در می  یابد شاه توران افراسیاب پسر او برزو را فریب داده و او را آماده  ی کشتن رستم ساخته است او را از انجام این کار مانع می
وی از معدود انسان‌هایی بود که بین «صبا عزیزم، دخترم» و «رابطه با تو واسه من سمه»اش اندک فاصله‌ای بود :)))
 
پ.ن این منم. با همه‌ی نوسانات خلقیم. با همه‌ی روان‌پریشیم و همه‌ی خنده‌های وسط زار زدن چون یادم به یه چیز خنده‌دار افتاده. اگه نمیتونی این انسان معمولی رو دوست داشته باشی مشکل از من نیست :)
حرکت نوسانی از هروئین منی تو به سم.
واو سو ماچ این ا یر!
طرف داره یه چی می گه که تو هم اصلا حرفش رو قبول نداری ، ولی بعد از این که حرفاش رو می زنه با یه صدای خنده انگار تو رو مجبور می کنه به خندیدن و تایید کردن اون !
اغلب اوقات هم شکست خوردم و حتی شده خنده تلخی کردم ..
اما چه کنم که گهگاهی احساس می کنم دارم گناه می کنم ! با این وجود که دست خودم هم نیست ..
وسط ویس فرستادن سکسکه ام گرفته‌بود، غش کردم از خنده! 
یادم آمد که هرچه غمگین تر باشی، عمیق تر میخندی. آنقدر که ارتعاش خنده ات می‌رسد به آن غصه های ته دلت. هلش می‌دهد؛ ولی به جای اینکه گورش را گم کند، بیشتر رو می‌آید؛ تا که همان خنده تلخ مصنوعی را هم بر لبان بی جانت بخشکاند. 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال
بیژن و منیژه/ 3 (پایان)
بیژن در جواب بازخواست افراسیاب بهش می گه من به میل خودم اینجا نیامده ام؛ زیر سروی خفته بودم که فرشته ای مرا در عماریِ منیژه گذاشت و او را نیز افسون کرد! (چه دروغ شاخداری! 0_O) معلوم است که افراسیاب نمی پذیرد و تصمیم بر آن می شود که بیژن را به دار بیاویزند! پیرانِ خردمند درست در لحظه ی موعود، فرا می رسد! و با افراسیاب شروع به سخن می کند و او را به نرمی نصیحت می کند که چنین نکن؛ دفعه پیش نیز تو را از کشتن سیاوش منع کردم و نپذیرفتی
دانلود آهنگ جدید علی عرشیا به نام خنده ناب
متن آهنگ جدید خنده ناب - علی عرشیا
Скачать новую песнюAli Arshia Khandeye Nab
Текст песни Khandeye Nab Ali Arshia
ذهن من درگیرت شده کوتاه بیاДавай, мой разум вмешивается
قلب من پیگیرت شده باهام راه بیاМое сердце гонится за мной
یاد من به شب تارم بیا ماه شبام

ادامه مطلب
رستم زمین نهاد کله زیر پایتان
میهن گریست مداوم و بی امان
دادید جان و جهان را برای دین
شد بارور درخت وطن در قفایتان
بر خوان خالقتان میهمانی است
هستید عزیز به نزد خدایتان
خون شهید بیمه گر مرز و بوم ماست
دارد ضمانت یزدان بقایتان
دریا شود مرکّب و جنگل اگر قلم
کم باشد از برای نوشتن برایتان . 
.
1-خنده یک مکانیسم دفاعی و کنار آمدن با استرس، تحقیر، خجالتزدگی و درد است. 2-خنده باعث افزایش سطح انرژی بدن میگردد. 3-خنده باعث کاهش استرس و تنش روانی میگردد. 4-خنده باعث کاهش درد میگردد. 5-خنده باعث افزایش روحیه فرد و احساس خوب نسبت به خود داشتن میگردد. 6-خنده باعث بهبود کارکرد مغز میگردد. خنده باعث تحریک هر دو نیمکره مغز گردیده و در عملکرد آنها تعادل ایجاد میکند. 7- خنده باعث ماساژ دادن ارگان های شکمی و بهبود کارکرد آنها، تقویت عضلاتی که ارگانه
سینا درخشنده خوش خنده ی من
دانلود آهنگ جدید سینا درخشنده به نام خوش خنده ی من
Sina Derakhshande - Khosh Khandeye Man
ترانه : ساره رسولی ؛ موزیک : فرزین کاتب ؛ تنظیم : شجاعت شفایی

دلبر خوش خنده ی من / حرفاتو با خنده بزن لحن قشنگتو میخوام
بمون همیشه تو دلم نازتو دائم میخرم / بخند تا از غصه درآم

ادامه مطلب
خنده دارترین مطالب طنز و با حال
مطالب طنز و خنده دار همیشه در بین سایر مطالب سرگرمی طرفداران بیشتری دارد به همین دلیل در این سری از مطالب طنز و خنده دار جدیدترین جوکهای باحال و طنز نوشته های خنده دار را برایتان گردآوری کرده ایم تا لحظات خوشی را کنار ما تجربه کنید.
سه تا برادر می خواستن مرغداری بزننیکی شون لجباز بودهبهش می گن:تو شریک نیستی!میگه:به ارواح عمه اگه شریکم نکنین پرورش روباه میزنم بغلش
******************************  
زن و شوهر دعواشون میشه زن
هیچ وقت این قدر باهات صمیمی نبودم که بهت بگم رفیق گرمابه و گلستان، حتی این اواخر هم خیلی کم ازت خبر داشتم، ولی آخرین بار از امیر -که همین دو هفته پیش تو فرودگاه مسقط به شکل کاملا معجزه‌وار دیدمش- راجع بهت پرسیدم و گفت که هم اتاقیشی تو کانادا و باهم الکترونیک قدرت می‌خونید. شاید رفیق آنچنانی نبودیم اما همون چند تا کلاسی که با هم داشتیم و تمرین‌هایی که باهم کپ زدیم و امتحانایی که با هم دادیم باعث شد یه دوستی بین‌مون شکل بگیره. کد دوستیمون «عجب
یه دختره هست فامیل مونه
دو سه سالی ازم کوچیکتر بود
باهام میومد کلاس زبان
حکم ننه شو داشتم
بهش می گفتم خپل
الان مامانم خبر داد آخر هفته عروسه خپله
یه خنده کردم
نمیدونم از رو بی عاری بود
تعجب بود
افسوس بود
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است بود
خلاصه خودمم نمیدونم چی بود
هنوزم دارم میخندم
اصلا از اینجا تا تالارشون از اینا
 
 
پی نوشت1:ولی ناموسا خیلی بچه بود ها
من الان خودمم بخوام عروسی کنم خنده م میگیره
جدی رو چه حسابی بچه رو میفرستن تو دهن گ
متن آهنگ خوش خنده ی من سینا درخشنده
دیدمت ، عشق میانِ قلبِ من دامن گرفت
آسمانم از سرِ خوشنودی باریدن گرفت
چشمهایت غصه را از زندگی من گرفت
از همه عالم دلم تصمیم دل کندن گرفت
دلبرِ خوش خنده ی من ، حرفاتو با خنده بزن
لحن قشنگت رو میخوام
بمون همیشه توو دلم ، نازتو دائم میخرم
ادامه مطلب
...خنده گرمی کرد و این خنده ی او، جرج، میتوانست تمام دنیا را گرم کند و اگر تمام مردم دنیا می توانستند او را ببینند در یک آن، همه ی جنگ ها، خصومت ها و دشمنی های روی کره ی زمین از بین می رفت یا دست کم یک آتش بس بسیار طولانی اعلام میشد.
 دختر پرتقالی/ یوستاین گاردر
خنده گرم چجور خنده ای میتونه باشه؟ چقدر دلم میخواد میتونستم خنده شو ببینم تا بفهمم چطوریه.
البته فکر میکنم حتما چون بین کسی که خنده رو می دیده و دختری که میخندیده حسی بوده اونو گرم میکرده.
من تمام لحظه هایم، خنده هایم، گریه هایم
اشک هایم، درد هایم، غصه هایم، زجر هایم
شادی و آرامش من، کودکانه خنده هایم 
با تو بوده، با تو مُرده، سر به نیستی ها سپرده
التماست، گریه هایت، زجر توأم با صدایت
خنده هایت، ترس هایت، بغض هایت، درد هایت
مرگ شیرینْ خنده هایت، حاصل خبط تو بوده
با دورویی با دورنگی، خاطراتم با تو مرده
دوست دارم تو بدانی رفتنت پایان من شد
این منی که می‌نویسد، زاده باران غم شد
میخواهم فرار کنم. از محیط تنگ این حصار. حصاری که مرا نگه میدارد. از دویدن در دشت عشق. از پریدن و شیرچه زدن در دریای زلال ماجرا‌ها با تو. از یخ زدن در سرمای زمستان در کوه‌های پر برف.
از شنیدن خنده‌هایت.
آخ که شنیدن خنده‌های تو زیبا است. آخ که دلم میسوزه و اشک و خون دلم هیزمش می‌شود و میسوزد و میسوزد. آخ از زمان. آخ از رویای کودکی. آخ از فکر فرصت هایی که در دلم خواهند آمد ولی در حقیقت نه.
وانتی تو کوچه داد میزنه سبزی دارم سبزی تازه.
من فکرمو بلند بلند تکرار میکنم: کاش من جای این وانتیه بودم. سبزی می فروختم. می رفتم.
خواهرم بلند بلند می خنده.
منم بلند بلند می خندم.
اما جنس خنده هامون فرق می کنه و این رو فقط من می دونم.
سلام 
کاربرانی که عروسی های خنده دار، خواستگاری های عجیب و خنده دار، خواب های خنده دار یا دعوا های خنده دار دیدین تعریف کنید، من یه دعوای خنده دار مامانم تعریف می کنه؛
مامانم تازه ازدواج کرده بود، پدرم با عموم دعوا می کردن، پدرم از اون آدم هایی هست که دوست داره دعوا کنه مردم جلوش رو بگیرن، به مامانم گفت برو یه چوب بیار، مامانم تو سن کم ازدواج کرده هر کاری بهش می گفتن گوش میکرد، رفت یه چوب بزرگ آورد داد بهش، پدرم گفت بذار زمین بذار زمین چوب رو
روی چانه ام جوش زده،دوتا جوش زیر لب پایینم درست روی یک خط و دقیقا وسط لبم،محل دلفین بیتز:)جای جوش ها زخم شده چون با ددمنشی تمام عیاری زخمشون کردم البته بیشتر سوراخ شده تا زخم،منظورم از اون زخم های عمیقیه که کلی طول می‌کشه تا خوب شه آخرش هم لکه هایش تا چند ماه دهنت رو آسفالت می کنه.الان زیر لبم جوری زخم شده انگار بعد از پیرسینگ دلفین بیت گذاشتم سوراخا خودش بسته شه..لامصب اینقدر خودمو واسه پیرسینگ به آب و آتیش زدم که بدنم اتومات خودش داره سوراخ
ایران مسئولیت منهدم کردن هواپیمای اکراینی را بر عهده گرفت.
 
 
اون دوستانی که فکر میکردن مردم هیچی حالیشون نیست و همش چرت و پرت میگن و توهم زدن و اصلا چطور ممکنه ایران یه هواپیمای مسافربری رو مهندم کرده باشه،دلم میخواد الان قیافه شونو ببینم...
 
از رستم پیروز همین بس که بپرسند
از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟
 
شدیییییییییییییدا خنده داره بروبچ..
توصیه میکنم دستمال کاغذی بذارین پیشتون نه برای گریه بلکه برای اشک های سرازیر شده
از شدت خنده...منکه مردم و ترکیدم ینی...بااینکه یکم قدیمیه ولی خدایی خیلی فانه..ارزش دیدن داره..
نماشا...کلیک بنما^^
عکس های میوه و سبزیجات جالب و خنده دار را در سایت روبکا ببینی و شاد باشید.
میوه و سبزیجات جالب

میوه و سبزیجات جالب و خنده دار
 سبزیجات زنده
عکس میوه های عجیب
میوه های زنده
میوه شبیه حیوانات
میوه شبیه انسان


گردآوری:روبکا
عکس های میوه و سبزیجات جالب و خنده دار
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...robeka robeka.ir تزیین میوه سایت روبکا سبزیجات زنده عکس میوه عکس میوه های عجیب میوه زنده میوه شبیه انسان میوه های زنده میوه های عجیب میوه و سبزیجات جالب میوه و سبزیجا
یادت نرود با دلم از کینه چه گفتی 
زیر لب از آن کینه ی دیرینه چه گفتی؟
این دست وفا بود نه دست طلب از دوست
اما تو به این دست پر از پینه چه گفتی؟
دل اهل مکدر شدن از حرف کسی نیست 
ای آه جگر سوز ! به آیینه چه گفتی؟
از بوسه ی گلگون تو خون می چکد ای تیر 
جان و جگرم سوخت به این سینه چه گفتی؟
از رستم پیروز همین بس که بپرسند
از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟
#فاضل_نظری
 
ایرانیان بعد از مرگ بهرام به ایران برمی گردند تا ببینند که شاه چی دستور میده. کیخسرو به خاطر کشتن فرود از اون ها روی برمی گردونه و اون ها به رستم روی میارند تا شفاعتشون رو بکنه؛ سرانجام شاه طوس و سپاهش رو می بخشه و اون ها رو دوباره به جنگ تورانیان می فرسته. بزرگ سپاه توران کسی نیست جز پیران :) ایرانیان به پیران پیشنهاد می کنند که به خاطر خوبی هاش در حق سیاوش و کیخسرو به ایران ملحق بشه تا آسیب نبینه اما پیران یار وفاداریه بنابراین نمی پذیره!
سپاه
نمی‌دونم ریختن اشک از سر ذوق، چقدر می‌تونه شیرین باشه! ولی دیدنِ کسی که از خوشحالی، نمی‌دونه بخنده یا گریه کنه، خیلی به نظرم شیرینه...امروز، یه زوج رو در درمانگاه دیدم. دمِ در، خانوم داشت می‌خندید. بعد رفت توی بغلِ همسرش و همینطور داشتن با هم می‌خندیدن. اول فکر کردم موضوع خنده‌داری برای هم تعریف کردن و مثل من، که اینطور مواقع میرم توی بغل طرف، دارن از خنده، غش می‌کنن. اما یهو صدای خنده‌ی خانوم به گریه تبدیل شد. تعجب کردم. آخه آقا هم داشت ا
غنچه با دل گرفته گفت:
"زندگی،
لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است."
 
گل به خنده گفت:
"زندگی شکفتن است
با زبان سبز، راز گفتن است."
گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش می رسد...
تو چه فکر می کنی؟
راستی کدام یک درست گفته اند؟
 
قیصر امین پور
 همه اش خنده ام می گرفت. به حرکت پرده در باد می خندیدم، به ناخن های دو پوست شده ام، به غذای ریخته روی فرش، به مردی که توی تلویزیون سبیل نوک سیخی داشت. خلاصه به همه چیز خنده ام می گرفت. و نمی توانستم جلوی خنده ام را بگیرم. خودم هم از این خنده ها عاصی شده بودم. این دیگر چه کوفتی بود! مریض بودم؟ شاید. 
دلم می خواست بدوم توی خیابان و به تک تک آدم هایی که می بینم فارغ از جنسیت و سن بگویم دوستت دارم. بعضی هاشان را بغل کنم و ببوسم و بگویم زندگی قشنگه! 
شک ند
برای توی مینویسمبله، خود خودت. همان جوهر. همان که آدم‌ها نمیفهمندش. من میفهمم. میدانم.من فروغ چشمان تو را میشناسم. پشت صدای بلندت، ضربان نازک قلبت را میشناسم. خنده‌های تو حتما به معنای خنده‌ی چشمانت نیست. من خنده‌های قلبت را میشناسم. تو همان آشنای دوری که دیر دیدمت. ای تو که دلت به وسعت دریاست، به کوچکی قرص ماه از روی زمین و به نازکی ساقه‌ی گندمی در تابستان. با توام.‌ تویی که بوی تلخ تنهایی‌های دنجم را میدهی. و رنگ دوست داشتن‌هایت تاریک است
Post five things that make you laugh-out-loud
کلا آدمیم که خیلیییییی کم و سخت میخندم خیلی چیزهای کمین که انقدر برام جذاب باشن که بخندن .
اگر کسی چند دقیقه از ته دل بخنده باعث میشه بخندم.
یه وقت ها خواهرم کاری میکنه که باعث خنده ام میشه.
یه وقت هایی تیکه های طنز ریوندی و مکس امینی 
یه وقت هاییم میفتم رو مود خنده و به ترک دیوار هم میخندم
روضه ما اولین خنده تو بود، بعد از وفات پدر!پی‌نوشت:نقل کرده‌اند: حضرت فاطمه (س) بعد از وفات پدرش هرگز خندان دیده نشد، جز آن‌که یک‌روز لبخندی زد، آن‌گونه که دندان‌هایش آشکار شد.(الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷۳؛ حلیه الاولیا،ج۲، ص۴۳)این یکبار هم زمانی بود که آن حضرت تابوت خود را مشاهده کرد و خوشحال شد که بدنش را نامحرمان نخواهد دید...(تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۵)
 
قیافه سونگ ایل گوک پس از شنیدن کشفیاتم
 
سونگ ایل گوک: من یه روزی ناجی گوگوریو بودم میزنم نصفت میکنمااا! اینچیزا از کجا فهمیدی اخه! اصلا اینا که میگی یعنی چی؟ خدا نکنه منو تو توی یه روز...
من: به ژنرال چویونگ میگم به هزار قسمت نا مساوی تقسیمت کنه اگه به من چپ نگا کنی! اون وقت سه قلو هاتم بی پدر میشن بعدشم ادامه مطلبو اسپویل نکن که خودمم چندتا لگد نثارت میکنماااا!
 
کشفیاتم در ادامه مطلب
ادامه مطلب
فرامرز اسم پسرانه است، معنی فرامرز: 1- آمرزنده (دشمن)؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پسر رستم، که پس از کشته شدن پدرش به کین خواهی او برخاست، شاه کابل را کشت و شغاد را به آتش کشید. بهمن پسر اسفندیار او را کشت؛ 2) فرامرز: آخرین امیر [433-443 قمری] سلسلهی بنی کاکویه در اصفهان که … معنی اسم فرامرز
منبع : اسم دونی
نرگس جار همند سر نزنی
تیر هاکرده کوتری پر نزنی
ته ماه تتی سوئی آرزویی
دل پرچم کر س سر نزنی
 
کندی دره هوا دره
گندم تاش هوا سیو میا ره
 
افتاب سوخنک رنده کنه
سرمست گل لاله خنده کنه
ته سه اشکوفنه اوشمک گل
ته خنده گل متار زنده کنه
 
کندی دره هوا دره
گندم تاش هوا سیو میا ره
 
جوک جدید خنده دار
 
جوک آمپول دختره
دختره به پسره میگه میخوای جایی ک آمپول زدم رو نشون بدم؟
پسره با خوشحالی گفت آره !!!
دختره میگه ساختمان روبرو طبقه دوم :))))))
برای دیدن جوک های بیشتر روی لینک زیر یا تصویر بالا کلیک کنید
جوک چدید
 
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
بسیار این داستان را شنیده آید که((خانمی میگوید در سالن زنانه صدای خنده شوهر رفیقم می آمد،دوستم در حالی که بچه بغلش بود گوشی را به من داد و گفت برایش پیامک بده که خفه شو  آبرویم با صدای خنده هایت رفت...
من هم از گوشی دوستم برای شوهرش اینگونه نوشتم، فدای خنده هایت شوم کاش همیشه شاد باشی ولی صدای خنده هایت تا سالن زنانه می آید کمی آرامتر خوشبختی مان را چشم میزنند...))
این داستان را زیاد شنیده
قیمتِ سیگار؛ حالم را گرفتداغیِ سشوار؛ حالم را گرفت
تنگیِ تیشرت؛ قلبم را شکستچسبیِ شلوار؛ حالم را گرفت
جنگ، بی آبی، تورّم، قطع برقمجریِ اخبار حالم را گرفت
فکر می‌کردم که خیلی خوشگلم!!دیدن « گلزار » حالم را گرفت
آدمِ بی کار؛ وقتم را ربودآدمِ پرکار حالم را گرفت
گرچه بابا داد پولش را ولیقیمتِ تالار حالم را گرفت
هی خدا بخشید جرمم را ولیوقتِ استغفار حالم را گرفت!
زیر میزی، نرخِ دارو، آمبولانسغصه‌ی بیمار حالم را گرفت
گُل مرتّب کرد احوالِ مرادر ک
با هزار ذوق دستشو میگیرم و میگم تو راه مدرسه ی دری وری اومد به ذهنم کردمش شعر...بخونم برات ببینی خوبه یا بد؟میگه:درباره چیه؟
میگم:درباره یار...
میگم:ذوقمو کور نکن دیگه برای اولین بارمه سعی کردم ی بیت شعر با قافیه بگم...(اینجانب علاقه مند به نوشتن شعر نو است..)
میگه:خب...باشه بخون ببینیم(:
خودمم خندم میگیره از اینکه چجوری اصن فکر کردم که این کلمه ها رو گذاشتم کنار هم و الکی ادای شعر نوشتن در آوردم...اول کتابمو باز میکنم و میخونم براش:
گر بر ره من راهی...
یکی از معانی "خان"، "مرحله و منزل" است ومراد از"هفت خان" هفت مرحله دشواری است که دربرخی داستان های اساطیری، پهلوانانی مانند رستم و سهراب گذرانده اند و به مجازدر معنی "مراحل متعدد و دشوار برای رسیدن به چیزی یا انجام گرفتن کاری" به کارمی رود. بنابراین نوشتن آن به صورت "هفت خوان" جایزنیست. کتاب "فرهنگ املایی" فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم اولویت را به هفت خان داده است.
منبع
https://t.me/qande_parsi/115
متن آهنگ سینا سرلک بنام بهار

تقویم من با تو پر از عطر بهاربا خنده ی تو سال من تحویل میشهآرامش دنیامو مدیون تو هستمخوشبختیه من با نگات تکمیل میشهبرفایه خونه با حضورت آب میشندخورشید و با عشقت به قلبم هدیه کردیپیش از تو سرما سهم ما از زندگی بودتو با دل بی اعتماد من چه کردینگار نازنین من بهار دلنشین منتو با دلم بگو چه کردیتمام من فدای تو فدای خنده هایه توتو با دلم بگو چه کردینگار نازنین من بهار دلنشین منتو با دلم بگو چه کردیتمام من فدای تو فدای
دستای کوچولو و یخ زده ش رو توی دستم می گیرم و میگم: الان که فصل آب بازی نیست. ببین چه یخ کردی. سرما میخوریا ! لبخند شرورانه ای تحویلم میده و میگه: بذار سردت کنم. بعد فوری دستاش رو میذاره روی گونه هام و از واکنشم خنده ش میگیره.
 به خاطر همین شیطنتاش، خنده ی نمکینش، کلمه های قلنبه سلمبه ش و دستای مهربونشه که بیش تر دوستش دارم. 
دانلود سریال ن.خ در سایت ها این سریال کمدی قرار است
برای شبکه اول سیما ساخته شود
سریال ن. خ سریالی زیباست و برای پخش در ایام عید ساخته شده است
توجه داشته باشید که در 16 قسمت متفاوت ساخته می شود
و این قسمت ها نقاط مشترکی با هم دارند
از جمله نقاط مشترک این قسمت ها
وجه خنده ی تمامی آن هاست
وجه خنده ی تمامی آن ها را باید حفط  نماییم چرا که اگر وجه خنده تمامی قسمت های آن را
حفظ نکنیم
ریزش مخاطبین در ط.ل سریال امری حتمی خواهد بود
شما باید قسمت ها را پیگی
یه رای گیری تو کلاسمون برگزار شد
کل کلاس موافقش بودن
بعد من و ف دیشب واسه خنده و از سر بیکاری
رفتیم رای مخالف دادیم
میخواستیم امشبم پسش بگیریما
بعد الان نماینده مون که خیلیم باهاش رو دروایسی داریم
اومده باهامون مذاکره
که رای مونو پس بگیریم و موافق شیم چون اجرا شدنش به امضای تک تک بچه ها نیاز داره
الان ما هم مجبوریم الکی ادای مخالفایی که به احترام نماینده موافق شدن در بیاریم‍♀️‍♀️‍♀️
زهرا گفته اسمش رو بیاری تو دهنت فلفل می ریزم...خنده م گرفت.
گفتم بدون فلفل هم دیگه اسمش رو ازم نمیشنوی؛ خودمم دیگه از خودم نمیشنوم مطمئن باش. انقدر بامزه و خنده دار تلخی ها رو تحلیل میکنه که فکر میکنم ده سال پیش که زهرا در زندگیم نبود با چه فیلتری تلخی ها رو میشکافتم.زهرا یه حالِ شیرین و با دوام هست برای من...
بچگیام با تمام وجود می‌خندیدم
قدیما با چشمام
یه بازه‌ای که خیلی هم دور نیست، با لبم..
و الآن، با دلم!
یه وقتاییش چشممم توش دخیل میشه.. اما نه همیشه
اصلا یه جاهایی هست که ظاهرم تغییر نمی‌کنه اما دارم می‌خندم!
 
خنده‌ی الآنم نادر و عمیقه
خنده‌ی قدیمام قشنگ بود
خنده‌ی بچگیم پر از زندگی
و من
گاهی دل‌تنگ انواع دیگه‌ی لبخندم میشم :)
در قسمت جنوبی سلسله جبال الوند همدان کوه یخچال به ارتفاع 3580 متر قرار دارد که به‌عنوان بلندترین نقطه الوند از شمال به قله 3413 متری تاریک دره، از جنوب غربی به قله اردک مردک با 3486 متر ارتفاع، از شرق به قله 2985 متری تخت رستم و بالاخره از جنوب به قلل شاه‌نشین بزرگ و کلاه قاضی منتهی شده و در قسمت شرقی آن آبادی خاکو قرار دارد. 
برای صعود از همدان را به‌طرف دره مرادبیگ در جنوب غربی شهر عبور کرده، وارد آبادی دره مرادبیگ بشوید. با عبور از آبادی، دره طو
ایست!!
اینجا ایستگاه #خنده است.باحال ترین #جوک های تلگرام را همراه با جالب ترین #کلیپ ها و مطالب روز,اینجا بخوانید ✨هر کجا خندیدیم،      هر کجا خنداندیم،             زندگانی آنجاست                  بی خیال همه تلخی ها@shgok
روی لینک کلیک کنید
ایست!!
اینجا ایستگاه #خنده است.باحال ترین #جوک های تلگرام را همراه با جالب ترین #کلیپ ها و مطالب روز,اینجا بخوانید ✨هر کجا خندیدیم،      هر کجا خنداندیم،             زندگانی آنجاست                  بی خیال همه تلخی ها@shgok
روی لینک کلیک کنید
 
کاش می شد خنده را تدریس کرد کارگاه خوشدلی تاًسیس کردکاش می شد عشق را تعلیم داد ناامیدان را امید و بیم دادشاد بود و شادمانی را ستود با نشاط دیگران ، دلشاد بودکاش می شد دشمنی را سر بریددوستی را مثل شربت سر کشیددشمن بی رحمی و اجحاف بود دوستدار نیکی و انصاف بودکاش می شد پشت پا زد بر غروردور شد از خود پسندی، دور دوربا صفا و یکدل و آزاده بود مثل شبنم بی ریا و ساده بوداز دو رنگی و ریا پرهیز کردکینه را در سینه حلق آویز کردکاش می شد ساده و آزاد زیستد
خنده از نگاه هانری برگسون

ھانرى برگسون فیلسوف فرانسوى (١٩۴١-١٨۵٩ (یکى از فیلسوفـانى است که به مبحث خنـده به طور جـدى پرداخته و با نگاھى فیلسوفانه به آن
توجه کرده است. او در رساله اش با نام خنده سرچشمه ھاى ذھنى، روانى و عاطفى خنده را مورد بحث و بررسى قرار داده و نیروھاى برانگیزاننده
خنـده و ماھیت انرژى آزاد شـده در اثر خندیـدن را مطالعه کرده است. 
برگسون در سال ١٩١٠ این کتـاب جـذاب خود را تألیف کرد یعنى درست در آن
زمان که مى خواست براى رفع خسـ
۴ ساعتِ نشستیم ، گفتیم ، خندیدیم و میخواییم نماز بخونیم :)))
میشه کوفتمان نشود؟! ممنونم:)خیرباشد ....
خدا خیربدهد تورا... نمیدونید چطور ادای مایکل هاشمیان رو درمیاورد ، دلم میخواست زمینو گاز بزنم...
و پارت دوم قشنگیای زندگی من بارون ِ الان بود:) ازهمه خنده دار تر وقتیه به سَما پی ام میدم میگم چ بارونی ، میگه اینجا بارون نیست که بعد باباشم بیداره میگه: ما یهودی هستیم و سمت شیعه ها بارون میاد
5:04
همچو شب باده تو از باده شب آمد ه ای،
ساغر لاله به کف بزم طرب آمده ای.
از کویری، که همه تشنه دیدار تو بود، 
ز سراب نظری دشت عرب آمدی،
 خنده شید شده دشمن هر شبنم گل،
جان به لب آمد و تو خنده به لب آمده ای.
کُشته ای غمزدگان را همه با غمزه و ناز،
از غزای غرض خود به غضب آمده ای.
روی خود تابی ز من، این دل من تاب نداشت،
تب طبخاله به لب حال عجب آمده ای.
همچو شب باده تو از بادیه شب آمده ای،
که برون از حد معیار ادب آمده ای.
هر وقت که میاد، هر چهار نفرمون به نوعی تو مضیقه میفتیم. آدم بدی نیست ولی افکار خاص خودش رو داره. اعتقادات خاص خودش رو داره... بسیار بسیار هم دلسوز و نگرانه. نگرانی و مسئولیت پذیریش رو میریزه تو قالب اعتقاداتش و میخواد به ما تحمیل کنه. هی میخوای احترام نگه داری و حتی شده با باشه گفتن الکی خلاص بشی از پند و اندرزهاش، ولی فقط اعصابه که سوهان کشیده میشه! 
امروز صبح زنگ زد. هر بار که حرف میزنیم میفهمم که دره ی بین مون چه قدر شکافش عمیق تر شده. نامحسوس د
اس ام اس های خنده دار و سرکاری
 از مهمترین مزیتهای زندگی در کانون گرم خانواده نسبت به زندگی مجردی، تقسیم پشه ها بین اعضای خانوادست..
به خدا سوگند اگر ماه را در دست راستم و خورشید را دست چپم قرار دهید .....حس درس نیستتتتت!
یارو میره یخ بخره پول کم میاره به یخ دست میزنه میگه از این سردتر نداری؟
فصل عینک دودی بر همه ی هیزان عزیز مبارک. با آسودگی همه جای طرف را دید بزنید در حالیکه سرتان در آن راستا نیستانجمن هیزان مجرب و مجرد
تابلو هلال احمر رو به غضن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها